مطالب مشاوره وروانشناختی.استادنظری | ||
|
مي گويند عشق آمدني بود نه آموختني. مي گوييم خير، عشق هم مانند هر پديده ديگري در زندگي مي تواند و بايد مورد شناسايي و ارزيابي قرار گيرد. مي گويند عشق كور است. مي گوئيم عشق كور نيست. ما كوريم كه نمي توانيم شكل كاذب آن را از نوع واقعي تشخيص دهيم چون دانشي در اين باره كسب نكرده ايم و آنقدر از عشق بي اطلاعيم كه وقتي به سراغمان آمد راه حفظ و نگهداري آن را بلد نيستيم. ![]() عشق يك حالت عاطفي شديد شامل جذبه و كشش، شوق جنسي و توجه عميق نسبت به ديگري است. عشق به هرحال داراي يك مبناي مادي يا فيزيولوژيك و زيست شناختي است. غرايز جنسي رفتارهاي جفت جويانه را شكل مي دهند و عشق حاصل نهايي اين رفتارهاست. بي دليل نيست كه عشق به معناي مورد نظر، پس از بلوغ جنسي رخ مي نمايد. اما از آن جا كه هر امر معنوي داراي يك پايه مادي و طبيعي است و هر امر مادي نيز حاصل تكامل و بسط معنوي است، عشق بر مبنايي طبيعي آغاز مي شود اما مي تواند به درجه اي از كمال برسد كه با هر تجربه معنوي انساني ديگر قابل مقايسه باشد. بروز و ظهور عشق نيازمند شرايط و زمينه اي خاص است. هر فردي در هر زماني نمي تواند عاشق كسي ديگر شود. براي وجود عشق سه شرط عمده ذكر شده است. يكي ظهور برانگيختگي احساسي و عاطفي كه داراي مبناي فيزيولوژيك در انسان است و هر قدر بيشتر باشد شور و هيجان عاشقانه بيشتري تجربه خواهد شد. دوم وجود فردي است كه در فرهنگ زمينه اي عاشق سوژه يا موضوع مناسبي براي احساسات عاشقانه در نظر گرفته شود. عشق بدون معشوق بي معني است. اما تصوير و تعريف معشوق در فرهنگ هاي مختلف و نزد افراد گوناگون تفاوت دارد. شرط سوم بروز عشق وجود مفهوم عشق رمانتيك به معناي امروزي آن در زمينه فرهنگي انسان است كه پيشتر گفتيم كلاً از تاريخي طولاني برخوردار نيست. علاوه بر شرايط فوق چيزي كه عاشق را به سوي معشوق مي كشاند جذابيت اوست كه منعكس كننده ميزان دوست داشتن يا سرمايه گذاري عاطفي عاشق بر عشق و معشوق است. جذابيت نيز براساس عوامل شناخته شده اي وارد ميدان مي شود. يكي از اين عوامل همجواري يا نزديكي و مجاورت فيزيكي است. بدون اين همجواري عشقي شكل نخواهد گرفت. عامل دومي كه جذابيت را افزايش مي دهد معامله به مثل است. ما كساني را دوست داريم كه ما را دوست دارند. بيهوده نيست كه مي گويند عشق، عشق مي آورد. و بالاخره سومين عامل موثر در جذابيت وجه فيزيكي آن يعني جذابيت جسماني يا زيبايي است كه هميشه در طول تاريخ بشر مورد ستايش قرار گرفته اما معيارهاي آن در فرهنگ ها و جوامع گوناگون تفاوت داشته است. به طور معمول مردها بيشتر تحت تاثير جذابيت فيزيكي و جسماني زن ها قرار مي گيرند و حال آن كه براي زنان موقعيت اجتماعي بالاتر مردان بر جذابيت آن ها مي افزايد. عشق نيز مانند بسياري ديگر از روابط انساني داراي محتوايي مشخص است كه از سه جزء نزديكي يا صميميت، شور يا تمنا و احساس تعهد تشكيل مي شود. صميميت در برگيرنده گرماي رابطه و درك و دوستي متقابل است. شور يا تمنا منعكس كننده تمايل شديد احساسي و برانگيختگي جسماني و فيزيكي نسبت به معشوق است. احساس تعهد نشان دهنده ميزان تعهد نسبت به رابطه فيمابين و كوشش براي حفظ و تداوم آن است. هريك از اجزاء فوق از لحاظ تعداد تنوع مي يابند و تركيب آن ها انواع گوناگون عشق را به وجود مي آورد كه عبارتند از رابطه بدون عشق، علاقه، شيفتگي، عشق تهي، عشق رمانتيك، عشق رفيقانه، عشق ابلهانه و عشق كامل كه هر يك داراي تعريف خاص خود است. (در سطح سوم مقاله اين انواع به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است.) در ميان انواع فوق عشق رمانتيك و عشق رفيقانه اهميت بيشتري دارند. عشق رمانتيك همان عشق سرشار از سوز و گداز است كه در آن تاكيد بر وجه احساسي است. اين عشق معمولاَ سرآغاز روابط عاشقانه است اما دير يا زود فروكش مي كند. در اين جاست كه اگر عوامل سازنده عشق رفيقانه وجود داشته باشند ( در سطح سوم مقاله اين عوامل ذكر شده اند) عشق رمانتيك مي تواند تبديل به عشق رفيقانه شود و تداوم رابطه عاشقانه را تضمين كند. در غير اينصورت يا رابطه به پايان مي رسد يا درصورت ادامه هم از كيفيت ارضاء كننده و شادي بخشي برخوردار نخواهد شد. جالب است كه پژوهشگران در هنگام بروز عشق رمانتيك از ميزان بالاي ماده اي شيميايي به نام فنيل اتيل آمين در انسان گزارش داده اند. البته نبايد تصور كرد كه عشق رمانتيك تنها از احساسات ساخته شده است و تفكر نقشي در آن ندارد. در حقيقت عنصر برانگيختگي در عشق رمانتيك همراه با عناصر شناختي مشخصه آن عشق شورانگيز را سرشار از اجزاء متشكله اي چون احساس، تحسين، ايده آل سازي و گاه وسواس عاشقانه مي كند. همين مجموعه حالت هاي پيچيده و هيجان برانگيز است كه فرد را به سوي ازدواج مي راند ( مي توانيد با رجوع به سطح سوم مقاله آزمون يا سنجه عشق رمانتيك را پركنيد و از وجود اين نوع عشق در رابطه خود ارزيابي صحيحي به دست آوريد.) اما عشق رفيقانه كه ثبات و تداوم رابطه عاشقانه را تضمين مي كند بيشتر متكي بر تركيبي از صميميت و احساس تعهد است و در آن شور و هيجان عاشقانه كمرنگ تر است يا فروكش كرده. خوشبختانه هميشه اين امكان وجود دارد كه يك رابطه عاشقانه با عشق رمانتيك آغاز شود و اين عشق با گذشت زمان تبديل به عشق رفيقانه شود و بلوغ و تكامل يابد. مبحث بعدي مربوط به سبك هاي عاشقي است( اين سبك ها در سطح سوم به تفصيل شرح داده شده است) تنوع موجود ميان افراد بشر باعث مي شود كه هر فردي سبك عاشقي خاص خود را داشته باشد. به عبارتي ديگر افراد از الگوهاي شناخته شده رفتاري در روابط عاشقانه خود پيروي مي كنند. شش الگوي مشخص رفتاري يا شش سبك عاشقي توسط روان شناسان شناسايي شده است كه اكثر روابط عاشقانه از يكي از آن ها يا تركيبي از دو يا چند سبك ديگر تشكيل مي شوند. نكته حايز اهميت اين است كه ميان سبك هاي عاشقي افراد بايد توافق و هماهنگي و تا حدي تشابه وجود داشته باشد تا رابطه بتواند از محتوي و تداوم لازم بهره مند شود. در يكي از اين سبك ها يعني سبك اروس عشق به مبناي جذابيت فيزيكي و به طور خلق السائه رخ مي دهد. حال آن كه در سبك استورج عاشق ترجيح مي دهد كه احساس تعلق و وابستگي خود را به آرامي پرورش و افزايش دهد. پژوهش ها نشان مي دهد كه مردان و زنان از سبك هاي عاشقي متفاوتي استفاده مي كنند. ( بامراجعه به سطح سوم مقاله مي توانيد سبك عاشقي خود و محبوبتان را شناسايي كنيد.) همانطور كه سبك هاي عاشقي گوناگون وجود دارد، الگوهاي مختلف تعلق و دلبستگي كه ريشه در كودكي دارند در شكل گيري محتوي عشق و تعيين كيفيت آن نقش بازي مي كنند. ما درس عشق را از والدين خود مي آموزيم و بعدها اين درس را به شركاي عشقي خود پس مي دهيم. چهار الگوي دلبستگي يا تعلق توسط روان شناسان مورد شناسايي قرار گرفته است. اين الگوها عبارتند از الگوهاي ايمن، دل مشغول، بيمناك و طرد كننده. اين الگوها نشان دهنده آنند كه وقتي فردي وارد يك رابطه عاشقانه مي شود تعامل او با شريك عشقي اش چه ويژگي هايي پيدا مي كند و چه اندازه اين ويژگي ها منعكس كننده وجود آرامش، آسودگي و شادي در رابطه هستند يا برعكس تشويش، اضطراب و استرس را وارد رابطه مي كنند. افراد ايمن كه از رابطه اي توام با احساس ايمني و اطمينان خاطر با مادر يا جانشين او در دوران كودكي برخوردار بوده اند به راحتي وارد رابطه مي شوند و در آن احساس امنيت مي كنند. خوش بين و معاشرتي هستند و در ارتباط با نزديكي و جهت متقابل مشكلي ندارند. گروه دل مشغول دائم در تشويش و اضطراب به سر مي برند و ناراحت اند و پيوسته نگران قطع رابطه هستند و به شدت وابسته و محتاج ديگران مي شوند. افرادي كه در گروه بيمناك قرار دارند دستخوش نگراني از بابت ترك شدن و طرد شدن توسط ديگران و بي اعتماد به آنان هستند. و بالاخره گروه طرد كننده اصولاَ علاقه اي به نزديكي و صميميت ندارند و نسبت به ديگران بي تفاوت اند و از بروز هرگونه وابستگي حتي نوع سازنده آن هم گريزان هستند. اين الگوهاي تعاملي در ارتباط با نظري كه فرد نسبت به خود و ديگران دارد و ميزان آسودگي يا تشويشي كه در نزديكي با ديگران حس مي كند مرتبط هستند. اين الگوها در روابط گوناگون به چشم مي خورند و گاه ممكن است يك نفر در رابطه اي ايمن و در رابطه اي ديگر بيمناك باشد. ( براي شناسايي الگوهاي دلبستگي خود به سطح سوم مقاله مراجعه كنيد). عشق و سن موضوع ديگري است كه در سطح سوم به آن خواهيم پرداخت. معمولاً عشق و جواني همراهان هميشگي يك ديگر به حساب مي آيند. اما پژوهش ها نشان مي دهند كه در بسياري از موارد افراد مسن نسبت به زوج هاي جوان ديدگاه رمانتيك تري نسبت به عشق دارند. از سوي ديگر تفاوت هاي جنسي در عشق به صورت تفاوت عاشقي زنان، مردان رخ مي نمايد كه البته نبايد در مورد اين تفاوت ها مبالغه كرد. اصولاً زنان و مردان برخلاف برخي تصورات شايع متعلق به دو سياره متفاوت نيستند و شباهت هاي ميان آنان بيشتر از تفاوت هاست. بسياري از اين اختلاف ها بيش از آن كه ناشي از تفاوت جنسي باشد مربوط به نقش هاي جنسي است كه توسط جوامع و فرهنگ ها تعريف مي شود. طبيعي است وقتي كه زنان در جامعه منزلت اجتماعي پايين تري دارند و راه هاي زيادي براي ارتقاء اين منزلت وجود ندارد يكي از شيوه هايي كه پيش روي آن ها قرار مي گيرد توجه و علاقه به محبوبي است كه از طريق عشق يا ازدواج با او بتوانند به منزلت اجتماعي بالاتري راه يابند. به عبارت ديگر زن ها آگاهانه تر دست به انتخاب مي زنند ولي مردها چون محدوديت هاي اجتماعي زيادي ندارند احتياط كمتري نشان مي دهند و ممكن است تنها به خاطر زيبايي جمال يك زن عاشق او شوند و با او ازدواج كنند. و بالاخره فراز و نشيب عشق و مرگ آن موضوع ديگري است كه در سطح سوم مقاله به آن پرداخته خواهد شد. نمي توان اميد داشت كه عشق براي مدتي طولاني در بالاترين سطح احساس خود باقي بماند. سرانجام تصوير شواليه سوار بر اسب سفيد يا پري افسونگري كه عاشق آن شده ايم رنگ مي بازد و حضور واقعيت و مقتضيات زندگي روزمره وجود حقيقي انسان ها را نمايان مي سازد. ( در اين مورد نكات گفتني و جالبي وجود دارد كه با رجوع به سطح سوم مقاله مي توانيد آن را بخوانيد). و اما زوال و مرگ عشق هم يكي از موضوعاتي است كه در سطح سوم مقاله به آن پرداخته خواهد شد. بالاخره هر پديده اي تولدي دارد و تكاملي و مرگي و عشق هم از اين قاعده مستثني نيست. هر رابطه اي از پنج مرحله كشش و جاذبه اوليه، ساختن رابطه، تداوم رابطه، زوال و خاتمه تبعيت مي كند. همان عواملي كه دوام عشق را تضمين مي كنند و در اصل مقاله آمده اند اگر مفقود باشند عشق رو به زوال مي رود. مثلاً نابرابري در رابطه همان نقش مخربي را دارد كه وجود بي عدالتي در جامعه بازي مي كند. طبيعي است رابطه اي كه در آن بي منطقي، احساسات منفي، رفتارهاي مخرب و الگوهاي غير انطباقي بر منطق، احساسات مثبت، رفتارهاي سازنده و الگوهاي انطباقي تفوق يابند سرانجامي جز زوال و مرگ نخواهد داشت. اگر هم چنين رابطه اي مثلاً در قال نظرات شما عزیزان: |
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |